اگر درد داری دوا می کنم

اگر درد داری دوا می کنم
بیا حاجتت را روا می کنم

تو از من گریزیانی و باز من
تو را بنده ی خود صدا می کنم

اگر چه ز کار تو ناراضی ام
تو را باز از خود رضا می کنم

تو با من کنی قهر و من آشتی
تو کردی خطا من عطا می کنم

تو را خواندم اکنون که باز آمدی
کجا دست خالی رها می کنم

به کارت زدی بس گره های کور
مخور غم من از لطف وا می کنم

تو از من جدا گشته ای ورنه من
کجا از تو خود را جدا می کنم

تو مستوجب آتش دوزخی
من از اشک چشمت حیا می کنم

مرنج از بلاها که من گاه گاه
نوازش تو را با بلا می کنم

ز آلودگی تا که پاک ات کنم
تو را عاشق کربلا می کنم

به یک یا حسین و به یک قطره اشک
تو را پاک از هر خطا می کنم

جواب تو را گر نگویم جفاست
کجا من به عبدم جفا می کنم

طبیب و دوای تو «میثم» منم
مداوات با یک دعا می کنم

https://baha.kowsarblog.ir/

باده ناب

وقت آن است به ما باده ی نابی برسد
جام در دست گرفتیم، شرابی برسد

لن ترانی و ترانی چه تفاوت دارد
هدف آن است فقط از تو جوابی برسد

گنج ها هست نهان در دل هر ویرانه
پس چه خوب است به ما حال خرابی برسد

عاشق آن است که بر دیده ی منت بنهد
اگر از جانب معشوق عتابی برسد

من به بخشندگی و مهر تو ایمان دارم
چه خیالی است اگر روز حسابی برسد

گر قرار است گنهکار بخوانید مرا
روز محشر به من ای کاش نقابی برسد

همه امید من این است که در روز جزا
زود از حضرت صدیقه خطابی برسد:

عاشقان پسرم را سوی دوزخ مبرید
نگذارید بر این قوم عذابی برسد

تا که آید به میان نام حسین بن علی
برگه ی بخشش ما با چه شتابی برسد

*این شعر در شب پنجم ماه مبارک رمضان سال 96 در مسجد ارک توسط حاج منصور ارضی خوانده شده است*